نامه منتشر نشده آيت الله سيد محمدرضا سعيدي به آيت الله حاج آقا حسين خادمي اصفهاني


 

نويسنده:براتعلي طبرزدي




 
سيد محمدرضا سعيدي، دوم ارديبهشت ماه 1308 هجري شمسي در منطقه «نوغان» مشهد، در خانواده اي اهل علم ديده به جهان گشود. دروس ابتدايي را نزد پدرش سيد احمد آموخت، و در دوران نوجواني به لباس روحانيت درآمد. او منطق و اصول را نزد عالماني چون اديب نيشابوري، شيخ هاشم و شيخ مجتبي قزويني فراگرفت. و سپس براي طري مدارج عاليه علم دين به شهر قم هجرت کرد و در درس مرجع بزرگ شيعه، آيت الله العظمي بروجردي شرکت کرد و نيز حدود ده سال از محضر امام خميني و عالمان ديگر کسب فيض نمود.
در ماجراي گرفتاري فدائيان اسلام، او به همراهي جمعي از طلاب دست به کار شد و در جهت جلوگيري از اعدام آنان فعاليت کرد. اين عده نامه اي به زعيم آيت الله بروجردي نوشتند و از او خواستند که شفاعت فدائيان اسلام کرده و از اعدام آنان جلوگيري نمايد. (1)
در سندي به تاريخ 5 خرداد 1342 نام او در ليست وعاظي است که به گفته ساواک از طرف [امام] خميني از قم به قطر، کويت، بحرين و پاکستان مي روند و گزارش ديگري مي نويسد که سعيدي در ايام عاشورا[ي 42] در کويت عليه دولت ايران سخناني ايراد نموده است و در پي تبعيد خميني، سيد محمدرضا سعيدي در نشر اعلاميه هاي اعتراض آميز و ارسال تلگراف به مقامات بالاي کشور نقش داشته و در توزيع آنها تلاش مي نمايد. (2)
محسن رفيق دوست او و شهيدان مطهري، بهشتي و آيات خامنه اي و هاشمي رفسنجاني را جزء شوراي فقهاي مؤتلفه برشمرده است. (3)

مسجد موسي بن جعفر (ع) کانون مبارزه
 

با ورود آيات الله سعيدي در سال 1344 به مسجد موسي بن جعفر (ع) در خيابان غياثي، شرق تهران دچار تتحولي شگرف شد و نوجوانان و جوانان بسياري جذب مسجد شدند. امام خميني در نامه اي که در 15 بهمن 1344 از نجف براي آقاي سعيدي فرستادند، از هجرت او به تهران ستايش کردند:
... از اينکه به تهران تشريف برده ايد از جهتي خوشوقت شدم، چون از هر جا بيشتر محتاج به علماي عالمين دارد. مساعي جميله جنابعالي مورد تقدير و تشکر است. (4)
آيت الله سعيدي علاوه بر اينکه شبهاي جمعه در حضور صدها نفر در مسجد به سخنراني مي پرداخت و بي پروا از برنامه هاي ضد اسلامي رژيم انتقاد مي کرد، در نشر افکار و انديشه هاي امام خميني تلاش بي وقفه داشت.
نگرش او به مسائل سياسي ايران و جهان از همان زاويه اي بود که آيت الله العظمي خميني به آن توجه داشت. او آمريکا و اسرائيل را دشمنان اصلي اسلام و ايران مي دانست و چاره اصلي کار را در ريشه کن کردن و بريدن پاي اين دو از منطقه و ايران مي دانست. (5)
سعيدي، ضمن وعظ به تدريس دروس حوزه نيز مي پرداخت. از جمله منابع تدريس از تحرير الوسيله و کتاب ولايت فقيه حضرت امام بود. حاصل اين درسها، ترجمه بخش «امر به معروف و نهي از منکر» کتاب بود که بعداً به رساله عمليه امام ملحق شد.

تشکيل کلاس براي بانوان
 

سعيدي از نخستين کساني بود که در آن زمان به تعليم و تربيت بانوان و آشنا کردن آنان با احکام اسلامي مبادرت ورزيد. اين اقدامات در شرايطي صورت مي گرفت که تمام تلاش رژيم شاه در جهت تبليغ ابتدال فرهنگي غرب و کشاندن زنان به فساد و تباهي بود. «ما 16 زن بوديم که در خدمت ايشان تحصيل مي کرديم». (6)

آشوب طلب نيستم
 

در تاريخ 29/2/45 يکي از مأمورين ساواک با مراجعه به منزل آيت الله سعيدي به او هشدار داد مراقب گفتار و رفتار خود باشد. اما ايشان در پايخ اظهار داشت:
من شخصي هستم مستقل و از کسي تبعيت نمي کنم و تحت تأثير هم قرار نمي گيرم. البته آدمي ماجراجو و آشوب طلب نيستم، ولي معتقدم که آيت الله خميني يک روحاني واقعي شريف، پاک و صحيح العمل و قابل احترام مي باشد و از مقام و شخصيت ايشان بايد در هر محفل
و مجلسي تقدير و تمجيد نمود. من از آن دستگاه و دولت صحبت نمي کنم، اما ناچارم از طبقه روحانيت تجليل به عمل آورم. (7)
سعيدي در تاريخ 8/5/45 به اتهام «اقدام عليه امنيت داخلي مملکت» از طريق شهرباني دستگير و به زندان قزل قلعه منتقل شد. دادگاه نظامي، او را به دو ماه زندان محکوم کرد و پس از 67 روز از زندان آزاد شد. پس از آزادي اخطارهاي مکرر مأموران ساواک و شهرباني تا آنجا ادامه يافت که شخص سپهبد نصيري رئيس ساواک در نامه اي به شهرباني کل کشور تأکيد کرد:
نامبرده بالا، کماکان به همان رويه ناصواب گذشته و بلکه حادتر ادامه داده و مرتباً در نمابر خود سخنان تحريک آميز و اغوا کننده بيان مي دارد... ادامه چنين وضعي به مصلحت نمي باشد، خواهشمند است دستور فرمائيد به نحو مقتضي از تحريکات مضره اين شخص جلوگيري و نتيجه را به اين سازمان اعلام دارند. (8)
شهرباني به استناد همين نامه، آيت الله سعيدي را ممنوع المنبر و به او اخطار کرد اگر قدم روي منبر بگذارد روانه زندان خواهد شد. او هم چاره را در اين ديد که به روي منبر نرود؛ اما در حال ايستاده و نشسته به سخنراني بپردازد.

شخصيت سعيدي
 

ابعاد شخصيتي سعيدي با توجه به معاشرت او با بسياري از علما و بزرگان دين و شخصيت هاي سياسي مبارز بسيار مورد ستايش قرار گرفته است: «سعيدي هم انسان جدي و هم سختکوش، شوخ طبع و ملايم بود.» (9)

سرمايه گذاران آمريکايي در ايران
 

روز هفتم ارديبهشت سال 1349 در روزنامه هاي ايران اعلام شد، راکفلر و ليليانتال به منظور بررسي امکانات سرمايه گذاري در ايران به اتفاق بزرگترين سرمايه گذاران آمريکا به تهران مي آيند. سرمايه گذاري در رشته هاي توريسم، منابع جنگلي، کشت و صنعت، ايجاد شبکه توزيع و صنايعي مانند پتروشيمي، موضوع کنفرانس بود که 35 سرمايه گذار آمريکايي در آن شرکت مي کردند.
هجوم سرمايه داران آمريکايي در ارديبهشت 49 به ايران، به حدي گسترده و سنگين بود که استقلال اقتصادي و سياسي ايران را به کلي در معرض سقوط و نبودي قرار مي داد. روحانيت، به ويژه حوزه علميه قم با آگاهي از موضوع بي درنگ نشست فوق العاده اي تشکيل داد و به ارزيابي ماجرا پرداخت و پس از آن، اعلاميه تاريخي حوزه علميه قم انتشار يافت و افکار ملت ايران را به خطري که به اسم سرمايه گذاري خارجي، همراه با تبليغات فريبنده هجوم آورده بود، جلب نمود.
آيت الله سعيدي علاوه بر اينکه در تهيه و توزيع اين اعلاميه تاريخي، نقش اصلي را داشت، سخنان تندي نيز به مناسبت ورود سرمايه گذاران خارجي در مسجد امام موسي بن جعفر (ع) ايراد کرد:
... يکي از گفتني ها که اين روز سر ور صداي آن همه مملکت را پر کرده و جرايد هم نوشته اند اين است که 35 نفر از آمريکاييان به ايران آمده تا در اين مملکت سرمايه گذاري کنند. آيا مي دانيد که استعمارگران و يارانشان چه تصميماتي دارند و چه ظلم هايي خواهند کرد؟ آخر من با اين وضع در اين پست حساس چه کنم؟... . (10)
سعيدي ورود سرمايه گذاران آمريکايي را خيانتي بزرگتر از کاپيتولاسيون و قراردادي استعماري تر از تنباکو مي دانست، لذا در نمامه اي به زبان عربي به علما و مراجع وقت يادآور شد:
... چقدر جاي تعجب است که شما پيشوايان ديني در مقابل اين خطر بزرگ سکوت اختيار کرده و براي جلوگيري از آن اقدامي نمي کنيد. (11)
آيت الله سعيدي از ابتدا خود را براي شهادت در راه اسلام و آرمان هاي امام خميني آماده کرده بود.
سخنان تند، نامه ها و بيانيه هاي افشاگرانه آيت الله سعيدي، رژيم شاه را به وحشت انداخت. ساواک مطمئن بود آيت الله سعيدي، علما را به صدور فتوا عليه اينگونه قراردادها راضي خواهد کرد. از اين رو تمام نيروهاي خود را براي اقدامي غيرانساني بسيج کرد.

دستگيري و قتل سعيدي
 

آيت الله سعيدي روز 11 خرداد 1349 پس از اقامه نماز به خانه رفت. ساعت يک بعداظهر بود و او براي ناهار و استراحت آماده مي شد که ساواک به منزلش يورش برد و پس از به هم ريختن اثاثيه خانه و پراکنده کردن کتابها و نوشته ها، او را به زندان بردند و در سلول انفرادي تنگ و تاريکي انداختند. 9 روز او را با شديدترين وجهي شکنجه کردند و طرح قتل او در شامگاه روز 20 خردادماه 1349 به اجرا درآمد.
براساس اين طرح، ساواک در گزارش هايي متناقض ادعا کرد: «نامبرده در حدود ساعت 21 روز 20/3/79 با استفاده از خاموشي برق منطقه به وسيله فرو نمودن دستمال به حلق خود خودکشي کرده است.» در گزارش ديگري اعلام کرد: «مرگ او را خونريزي لوزالمعده تشخيص داده اند!» و سپهبد مقدم در بخشنامه اي به ادارات ساواک مدعي شده است: «بر اثر سکته قلبي در زندان فوت نموده است.» اما برخلاف گزارشهاي ضد و نقيض ساواک رئيس اداره پزشکي قانوني پس از تشريح و کالبد شکافي اعلام کرد: «مرگ نامبرده شوک ناشي از ضربه به شبکه عصبي خورشيدتعيين مي شود» که ناشي از ضربات متعدد به ناحيه شکم بوده ست و موجبات رسوايي ساواک را فراهم نمود. (12)

رمزگشايي از وصيتنامه سعيدي
 

بسم الله الرحمن الرحيم
وصيتنامه من سيد محمدرضا سعيدي خراساني
پسران من همگي اهل علم و تبليغ براي خدا شويد. دختران من به شوهر اهل علم و تبليغ همسر شويد.
در زندگي با هم متحد باشيد و براي دنيا با هم اختلاف نکنيد. همگي حق مادر را رعايت کنيد و جنازه مرا در قم دفن کنيد. مرا دعا کنيد و سلام مرا به همگي برسانيد. دو روز روزه برايم بگيريد. اوايل ربيع الثاني 1390
از آيه 152 تا 157 از سوره دوم [بقره] غفلت نکنيد. کتابهايي که رفقا برده اند در کتاب محجه البيضا صورت هايش هست. کتابها و نوشتجات مرا به وسيله آريالاي خزعلي پس بگيريد و به ايشان و آقاي مشکيني بگوييد از طلب خود مرا حلال کنند. بقيه کتابهاي آقاي مشکيني را بدهيد. بدهي آقاي جواد آقا، آقامحمدي را بپردازيد؛ ظاهرا ً 250 و اندي تومان است.
مقداري پول در بانک دارم در ته چک نوشته است. مي توانيد به وسيله آريالاي جعفري خوانساري دريافت داريد و نيز به وسيله ايشان و آقاي کثيري، آقاي بهاري را ملاقات کنيد و خواهش کنيد که هر طور هست خانه ام را از گرو بانک بيرون آورند. آقاي نيکنام و آقاي نظري رفيق آقاي بهاري از جريان اطلاع دارند.
به هر کسي که مي خواهد زحمت فاتحه خواني را برايم بکشد بگوييد در عوض يک مسئله [ شرعي] ياد بگيريد و عمل کند و هر کس به من بدهکار است من که صورت ندارم، اگر تا آخر عمرش نتوانست بپردازد، بري ء الذمه است. اوائل ربيع الثاني 1390 (13)
نکته ظريف و مهم در اين وصيت توجه دادن مخاطبان وصيتنامه به آيات 152 تا 157 سوره بقره است که سعيدي پيشاپيش خبر شهادت خود را اعلام مي دارد. در ساواک ذيل وصيت نامه در توضيح آيات مورد اشاره مي نويسد:
... توضيح: آيه 152 تا 157 مشعر بر اين است که در مواقع مصيبت بايد به صبر پناه برد و کساني که در راه خدا کشته شده اند نبايد مرده انگاشت بلکه زنده هستند. (14)
اين وصيتنامه هيچ گاه به خانواده شهيد سعيدي تحويل داده نشد تا پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1375 در کتاب «آيت الله شهيد سعيدي به روايت اسناد ساواک» تصويري از وصيتنامه منتشر شد.
نامه منتشر نشده شهيد سعيدي به آيت الله خادمي اصفهاني
اين نامه بدون تاريخ است؛ ولي محتواي آن مربوط است به ملاقات بعضي از روحانيون اصفهان با شاه، که اين ملاقات در 19 ارديبهشت 1348 در اصفهان صورت گرفته است. اين ملاقات با ارعاب و تهديد انجام شده و از سه تن افراد مورد اشاره آريالاي سعيدي، دو تن با ارعاب و تهديد حاضر به ملاقات شدند. آيت الله سعيدي نگراني خود را از اين ملاقات به آيت الله خادمي ابراز مي دارد؛ متن نامه به زبان عربي است و ترجمه آن به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله و کفي و الصلوه و السلام علي عباده الذين اصطفي
اما بعد؛ به ما خبر رسيده و نزديک است [از خبري که به ما رسيده] آسمانها فرو ريزد و زمين بشکافد و کوهها متلاشي گردد و نابود شوند. (15)
مطلع شديم که سيد خراساني و شيخ اردکاني و زند کرماني و پيروانشان- العياذبالله- در مجلس شوم ثناخواني [به شاه]- سبحان الله- حاضر شدند آيا ايشان انتظار دارند مردم آنان را آيت الله، حجت الاسلام و غيره خطاب کنند در حاليکه کارشان چونان کار دشمنان خداست. مردم را از کمک به ظالم نهي مي کنند و به سخنان امام [کاظم (ع)] به صفوان جمال [طبق آنچه در حافظه ام است) استناد مي کنند «که فرمود: آيا تو به استمرار حکومت ظالمانه هاون (لعنه الله) به خاطر رسيدن به مزد و کرايه شترانت راضي هستي؟ صفوان گفت: بلي. لذا امام کار او را در زمره تقبيح کرد و او را در زمره کساني که به پايداري ظالم راضي اند شمرد.»
آنگاه خود در مجلس دعايي حضور مي يابند که بنيان آن بر ظلم و ستم استوار است. مردم را در امور مشابه سرزنش مي کنند سپس خود به بدترين صورت آن را مرتکب مي شوند و مي پندارند که مرشد و هادي مردم به راه درست هستند. خود را از بزرگان امت مي شمارند و حال آن که اعمالشان کودکانه است که نه ملاک عقلي براي کار خود دارند و نه مستند شرعي و نه عرفي. تا ديروز با طاغوتها مي جنگيدند و امروز در حق آنان دعاي خير مي کنند و چه بسا (لبته خداي موافقشان نکند) فردا دست بوس طاغوت گردند.
آنان را چه شده است؟ (خداوند آنان را به راه صحيح هدايت کند) که فراموش کرده اند چه خونهايي که به خاطر آنها ريخته شد کساني که به دستور آنها به حبس کشيده شدند و بدن هايي که در راه آنها شکنجه شدند و پاهايي که غل و زنجير شند و اموالي که به غارت رفت و آبروهايي که هتک شد.
آيا اين جنايات را فراموش کرده اند؟ يا خود را به فراموشي زده اند. آيا دستورات برآمده از کتاب خدا تغيير کرده است يا سنت رسول الله (ص)؟ آيا آثار ائمه اطهار (ع) کهنه شده است و يا اين آقايان شريعت جديدي آورده اند. پس ايشان و خميني (س) اهل دو ملت و شريعت هسند. آنها نمي فهمند که ان [شرکت در مجلس دعاي شاه] موجب وهن شأن آنان است و فرّ و شکوه آنان را مي شکند و جايگاهي براي آنان در دل مردم قرار نمي دهد و دشمن هم از آنان واهمه نخواهد داشت و سفله گان را بر آنان چيره مي کند. اين حجت بر آنان است.
آنان در روز واپسين در برابر دادخواست خدا و پيامبر چه دليلي بر اين عملکرد خود اقامه خواهند کرد. روزي که شهادت مي دهد بر عليه آنان دست و زبان و پايشان که با آن به مجلس دعا رفته اند. «سپس به آنان گفته مي شود که بسيار واويلا بگوييد» (16) حوزه علميه و من از مجاهدان اصفهاني در عجيم که در صف اول جهاد بودند و اينک در صف اول دعاگويان [شاه] قرار گرفته اند در حالي که اين موضوع از هيچ ديار ديگري حتي پايتخت هم شنيده نشده است که امثال چنين شخصيتهايي شرکت کرده باشند تا چه رسد به اينکه جلودار باشند.
مولايمان اميرالمؤمنين عليه افضل صلوات المصلين فرمود: «دو گروه کمر مرا شکستند:
عالمان تهتک (بي حيا) و جاهل متنسک (کم خرد و لجوج) و البته ما بيزاري شديدتان را از آنان شنديم و اميداوريم هميشه از سوي شما مورد عنايت و تأييد قرار گيريم.»
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
سه شنبه نهم جمادي الاخري 1389

پي‌نوشت‌ها:
 

1- به نقل از آيت لله ناصر مکارم شيرازي، کرباسچي، غلامرضا، تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي، ج اول، صص 372- 371.
2- ياران امام به روايت اسناد ساواک، شهديد آيت الله سيد محمدرضا سعيدي، صص 2-1.
3- خاطرات رفيق دوست، داوود قاسم پور، صص 34 و 35. مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
4- صحيفه امام خميني، ج 2، ص 65.
5- اسناد و مدارک و بازجوييها و ديدگاه هاي شهيد سعيدي طي مقاله اي مستقل در شماره هاي آتي فصلنامه تقديم خوانندگان شد. براي شناخت بيشتر اين روحاني مبارز رجوع کنيد به کتاب: ياران امام به روايت تصوير اسناد ساواک، شهيد آيت الله سيد محمدرضا، مرکز بررسي اسناد تاريخي.
6- پيام زن، شمـ 11، ص 24، به نقل از فريادي در سکوت، ص 60.
7- ياران امام به روايت اسناد ساواک، ص 7.
8- همان، ص 77.
9- کرمي پور، حميد، خاطرات آيت الله ابوالقاسم خزعلي، صص 133- 131.
10- ياران امام...، همان، ص 455.
11- همان، ص 462.
12- همان، صص 480 تا 485
13- همان، ص 477.
14- همان ص508.
15- سوره مريم، آيه 90.
16- سوره فرقان، آيه 14.
 

منبع:نشريه مطالعات تاريخي شماره 28